مقالات

مصاحبه با پائولو کوئیلو

کماندار

مصاحبه با پائولو کوئیلو

پائولو کوئیلو:
اهل نشستن و مراقبه در سکوت نیستم..
تیراندازی با کمان بهترین راه من برای مراقبه و تفکر است..
کیمیاگر را دو هفته‌ای نوشتم..

اهل نشستن و مراقبه در سکوت نیستم/ تیراندازی با کمان بهترین راه من برای مراقبه و تفکر است/ کیمیاگر را دو هفته‌ای نوشتمپائولو کوئلیلو درباره کتاب «کماندار» خود که به تازگی به فارسی ترجمه شده می‌گوید: کتاب اساسا بازتاب تفکرات من در چند مرحله از تیراندازی با کمان بود. اما معمولا من سریع می‌نویسم. برای مثال «کیمیاگر» را من در دو هفته نوشتم. به‌طور معمول من تصمیم می‌گیرم، می‌نشینم، کتاب درون من است و آن را تایپ می‌کنم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «پائولو کوئیلو» از معروف‌ترین نویسندگان دنیاست که آثارش بالغ بر ۳۲۰ میلیون نسخه تا امروز فروخته شده و به ۱۵۰ زبان از جمله فارسی ترجمه شده است. آخرین کتاب او «کمانگیر» تمثیل جوانی است که به‌دنبال به‌دست‌آوردن حکمت و خرد از یک استاد به دنبال او می‌رود و در این راه علوم بسیاری می‌آموزد.

پل بوگاردز، معاون اجرایی انتشارات ناپف ناشر کتاب، «کماندار» را این‌گونه توصیف می‌کند: «کتابی بی‌نقص، کتابی درباره تسلیم‌ نشدن. کتابی از اعماق قلب انسان.»

آنچه می‌خوانید ابتدا گفتگویی با پائولو کوئیلو درباره رمان کوتاه «کماندار» است که با عنوان «کمانِ کماندار، زندگی است» توسط «مسیحا وثیق» به فارسی ترجمه و از سوی نشر شورآفرین منتشر شده، و در ادامه نیز گفتگویی با مترجم فارسی را می‌خوانید که از چرایی ترجمه این کتاب و پرسش‌هایی پیرامون داستان و نسخه صوتی کتاب می‌گوید.

خبرنگار: آقای کوئیلو، این کتاب چگونه متولد شد؟

پائولو کوئیلو: خب، حدود بیست‌سالی من تیراندازی با کمان می‌کردم. آن زمان در کوهستان‌های پیرینه ساکن بودم و حسی فوق‌العاده بود. کافی‌ست یک‌بار امتحان کنید، درگیر آن خواهید شد. روزی در جایی که نمی‌شناختم گیر کرده بودم و داشتم به دنبال راه درست می‌گشتم که دست بر قضا در آن مسیر نیروهای فرانسه مستقر بودند. و من تنها با کمانی در دست که برایم همه‌چیز بود. با خودم گفتم خدایا بوی دردسر می‌آید. مجوز داشتم. من مجور شکار داشتم ولی اهل شکار نبودم. وانمود کردم که کسی را نمی‌بینم و به راهم ادامه دادم. بین همه سربازها. و وانمود کردم که تنهایم. از مکان اردوگاه آنها دور شدم. و ناگهان یک ستوان جلوی من سبز شد. دیدم که به سمتم می‌آید و در دلم گفتم که حتما توی دردسر می‌افتم. من خارجی‌ام و اسلحه دارم. چون کمان اسلحه محسوب می‌شود پس حتما توی دردسر می‌افتم. بلاخره آن ستوان به من رسید و گفت: تو پائولو کوئیلو هستی؟ گفتم بله. خودمم. گفت وای خدایا من عاشق کتاب‌های شما هستم. و گفت شما تیراندازی با کمان می‌کنید؟ چون خودش قبلا این ورزش را انجام می‌داده است. می‌دانید، هر روز پنج یا شش پیشنهاد نوشتن کتاب به من می‌شود. اما در این مورد احساس فوریت در نوشتن کتاب کردم. درباره چیزی که آموختم و حدود ده‌ماه بعد کتاب را نوشتم. اما بعید می‌دانستم آن را منتشر کنم.

خ.ن: نوشتید اما نمی‌خواستید منتشر کنید؟

پ.ک: من یک نسخه را خودم در آمازون منتشر کردم.

خ.ن: واقعا؟ کِی؟

پ.ک: این کتاب را سال ۲۰۰۳ یا اگر اشتباه نکنم ۲۰۰۴ نوشتم.

خ.ن: شما این کتاب را ۷ سال پیش نوشتید؟ گمان می‌کنم همان فلسفه‌ای را دنبال کردید که موضوع این کتاب است.

پ.ک: دقیقا، بله، بله.

خ.ن: این کتاب سریع نوشته شد؟

پ.ک: این یکی خیلی سریع پیش رفت. نمی‌دانم چقدر زمان برد، ولی خیلی سریع نوشته شد. چون اساسا بازتاب تفکرات من در چند مرحله از تیراندازی با کمان بود. اما معمولا من سریع می‌نویسم. برای مثال «کیمیاگر» را من در دو هفته نوشتم. به‌طور معمول من تصمیم می‌گیرم، می‌نشینم، کتاب درون من است و آن را تایپ می‌کنم.

خ.ن: تصویرگر کتاب کیست؟ چون تصاویر کتاب فوق‌العاده هستند.

پ.ک: بله تصاویر فوق‌العاده هستند. کریستف نیمان جوانی است که آنها را خلق کرده. برای مجله نیویورکر طراحی‌های بسیاری کرده است. او یکی از بهترین‌‌ها و قطعا یکی از مشهورترین تصویرگران اینجا در اروپا است. البته فکر می‌کنم که شهرت او جهانی باشد. من طرفدار او هستم. بسیار دقیق و درست کار می‌کند.

خ.ن: هنگام تیراندازی به عناصر تیر و کمان هم در ذهن خود فکر می‌کردید؟ کمان. تیر. هدف. جزییات کتاب قبل از نوشتن در ذهن‌تان بود؟

پ.ک: اساسا هشت مرحله وجود دارد. پاها را در جای درست می‌گذاری. کمان را داریم. تیر را داریم و حالا چند حرکت دیگر مانده. پس فقط هشت مرحله است. بعد از مدتی بسیار آسان خواهد شد. کمان. تیر. هدف. حماقت محض است که عمر خود را برای پرتاب تیر به یک تکه کاغذ هدر دهی. باید هدف بزرگ‌تری داشته باشی. من اهل نشستن و مراقبه‌کردن در سکون نیستم. من اهل عمل‌ام. پس تیراندازی با کمان بهترین راه برای مراقبه و تفکر برای من است. تیراندازی با کمان. راهپیمایی. فعالیت‌های فیزیکی. من نمی‌توانم یکجا بنشینم و به گذشته فکر کنم. من نیاز به تحرک و فعالیت دارم.

پی‌نوشت:

برای مطالعه‌ی متن کامل مصاحبه با پائولو کوئیلو در خبرگزاری ایلنا این‌جا کلیک کنید.

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *